آقای ماندگاری می گفتن: دو نفر عاشق همدیگه بودن. یه روزی قرار گذاشتن که همدیگر رو ببینن. پسره رفت سر قرار و معشوقش رو ندید .. صبر کرد .. صبر کرد ... اما نیومد ... خوابش برد ..
از خواب که بلند شد، باز هم دختر نیومده بود! اما تو جیباش دو - سه تا گردو بود… بیشتر »